ماه من ، ماهک من
در کدامین شب تقدیرم بجویمت که آسمان تقدیرم همیشه بارانی است
ساکت نیستم
لبهایم هم نسوخته است
تنها تمام من تاول زده از آشی که نخورده ام
کاش برایم کمی حرف می زدی !
این روزها دلم صدای تو را کم دارد
صدای پای بهار شنیده می شود
اما دل من بهاری جداگانه می خواهد
پنجره های عالم را خواهم شکست گر بدانم غروب را با دلگیری به تماشا نشسته ای