برای پیری عصا نمیخواهم …
تو را میخواهم !
عصایم باش …
نگاه کن !
این آسمان نیست که دلش گرفته ، دل منست که یک آسمان گرفته
اینکه توقع داری زندگی باهات خوب باشه چون تو با اون خوبی ، مثه این میمونه که توقع داری گرگ تو رو نخوره چون توام اونو نمیخوری
“امروز” هم شاید گذشته ی “فردایی” باشد ، که دلمان برایش تنگ خواهد شد
من نمیدونم این چه کاریه که همیشه میگن باید از صفر شروع کنیم ، من خودم یه بار از ۱۱ شروع کردم اتفاقا خیلی هم خوب جواب داد
چه فرقی می کند !
که من عاشق تو باشم !
وقتی دنیایت پی هوای دیگریست