دلتنگیهایم شد بغض ، بغضم شد های های گریه ، گریه هام شد ممتد و انتظار شد جاده ای بی انتها ، کجایی ؟
امشب یک جمله ی تلخ ، مهمان من باش !
بگذار یادم نرود که مرا در شبی رو به انتهای پاییز ، به هیچ خدایی نسپردی و رفتی
در کتاب واژه ها زیباترین معنا تویی
من چگونه در کتاب عشق تو معنا شوم ؟
از تو گفتن کار هر کس نیست ای بالاترین
من برای گفتنت باید که مولانا شوم
چشم بسته از فرسنگ ها می شناسمت !
این تلاشت برای گم شدن مرا می خنداند
وااااای دنیا خستم کردی !
بسه دیگه ، باشه بابا قبوله ، من و تنهاییم ، شما همه !