جهان خالی تر از آن است که جای خالی تو را حس نکنم و خیال کن چه خالی شده ام وقتی حتی خیالت هم سهم دیگران شده باشد !
کهن ترین احساس من به تو هر چند چروکیده و سالخورده شده
اما خیال مرگ ندارد !
آدم های یکدنده ، همیشه سرعتشان کم است
در نگاهت خوانده ام غرق تمنایی هنوز
گرچه در جمعی ولی تنهای تنهایی هنوز
بی تو امشب گریه هم با من غریبی میکند
دیده در راهند چشمانم که بازآیی هنوز
پشت پلکهایم نام تو را نوشتم ، تا وقتی چشمهایم را بر روی کسی میبندم ، بداند چرا !