تمام دیروز را تنهایی گذراندم ، به امید دیدار امروزت ، اما تو امروز وعده فردا به من دادی
هنگام بارش باران سرت را رو به آسمان نگیر ، من به بوسه های باران روی صورتت هم حسودی میکنم !
همه ی سنگ های جهان را به پنجره ای می زنی که شیشه ندارد
اسمم را بخوان اگر شکستن خیال تو نیست
خدایا چه حکایتیست ، عده ای راه میروند تا غذایشان هضم شود !
ما میدویم تا گرسنه نمانیم
آنکس که به داشته های خوبه خود خوشحال نیست با برآورده شدن آرزوهایش نیز خوشحال نخواهد بود
یادم می آید گفته بودی ساده و کوتاه نویسی را دوست داری
تقدیم به تو …
ساده و کوتاه تنها همین دو کلمه :
برگرد ، دلتنگم
عشق یعنی …
طوری نگاهم کنی که انگار آدم قحطه
اگرچه در ثانیه های زندگیت حضور ندارم ، اما دعایم همیشه همه جا با توست
برای رفتن چمدان می بندند ، برای ماندن ، “دل”
من کدام ببندم که نه خیال رفتن دارم ، نه توان ماندن
حرفی که توی دلت بمونه و هیچوقت نتونی بزنیش حرف نیست ، درده !