من بی تو در غریبترین شهر عالمم …
بی من تو در کجای جهانی که نیستی ؟ !
گاهی آرزو می کنم ای کاش …
دل نبود تا تنگ شود
تا خسته شود
تا بشکند
هیچ کس سرش شلوغ نیست ، همه چیز بستگی به “اولویت ها” دارد
نیمکت درونم خاک گرفته است ، هر رهگذری که رد میشود فقط بند کفش هایش را سفت میکند و میرود
خیالت پهن است دور و برم ، خیالت جمع !