دردناک است …
تو سکوت میکنی و من صدایت را تجسم میکنم
دوستی و محبت را از دل بپرسید ، چرا که دل ها گواهانی رشوه ناپذیرند
باز هم بلند شو
ایستادن کسی که زمینش زده اند ، از کسی که به زور سرپایش نگه داشته اند ، زیباتر است
همیشه برادری از یک “مادر” بودن نیست ، گاهی از “رفاقت” برادرانی متولد میشوند که هیچ مادری قادر به تولد آنان نیست
از نگاهم نخواندی …
بغض هم که راه صدایم را بست ، کاش نوشته هایم باورت شوند
“عاشقانه دوستت دارم”
سلامتی رفیقی که از پشت خنجر خورد ولی برگشت و گفت : بیخیال رفیق ، فهمیدم نشناختی !
از من عبور میکنی ، مثل طیفی از رنگ ها ، تو …
پر رنگ ترین خاطره ی منی
بیکار نیستم !
هر شب با آرزوی رسیدن به تو قصه می بافم
آرامش سهم کسانی است که بی منت می بخشند ، بی کینه می خندند و در نهایت با سخاوت محبتشان را اکرام می کنند
روح سحری ، ناز دمیدن داری
مثل غزلی تازه ، شنیدن داری
ای قصه ی روزهای من بودم و تو
آنقدر ندیدمت که دیدن داری
گاه یاد کردنت ، دیر میشود
اما ، یادم نمیرود چقدر دوستت دارم
بال بال می زنم …
نه پرنده ام !
نه فرشته !
تو را می خواهم
در اوج نداشتنت ، “خواستنت” قشنگ ترین آرزوست