“من بی تو” موسای بی عصاست
مبعوث شده در سرزمینی که مردمانش عشق را ایمان نیاورده اند هنوز !
دردهایت را به من بده ، همه اش را نه !
کمی هم برای خودت نگه دار تا رفیق نیمه راه نباشی
“من بی تو” موسای بی عصاست
مبعوث شده در سرزمینی که مردمانش عشق را ایمان نیاورده اند هنوز !
دردهایت را به من بده ، همه اش را نه !
کمی هم برای خودت نگه دار تا رفیق نیمه راه نباشی
دستم را بگیر !
بگذار این بار تنهایی مرا با خود نبرد
شبی دست از سرم بردار
و سر برشانه ام بگذار
لطفا …
چه شب سردیست …
انگار کسی در دنیا نیست
یا شاید هم من در دنیای کسی نیستم
خورشید من ، نپرس چرا کوچک است دل
دریا که شد اسیر تو ، تبخیر می شود !
گاهی “دوست داشتن” پنهان بماند قشنگ تر است
دوست داشتن را باید کشف کرد ، درک کرد و از آن لذت برد
نمیدانم کجای بازی ما اشتباه بود که دیگر تو همبازی من نیستی و من هنوز گرگم به هوای تو
بیا …
پاییز را تحویل نگرفتی ، زمستان شد !
کسی نشانی بهشت را نداشت …
و خداوند “مادر” را آفرید !
دلتنگی یعنی :
اگر تمام روز را هم خندیده باشی …
شب بالشتت خیس است
تعداد صفحات : 65