دلم سوخت براى پسرک …
وقتى گفتم کفشهایم رو خوب واکس بزن
گفت : خیالت راحت
مانند سرنوشتم برایت سیاهش میکنم !
کجا بودنم را نمیدانم !
اما خستگی گذر از بیابان را حس میکنم
خدا ، امید و خواب را برای جبران غم های زندگی به ما ارزانی داشته است
به بعضیا باید گفت : کم پیدایی ، خدا را شکر !
بیا باز هم خودمان را به نفهمی بزنیم !
گاهی بفهمی ، نفهمی … نفهمی ، اوج فهم است !